صفحات

۱۳۹۶ بهمن ۲, دوشنبه

مردم چهارمحال و بختیاری: «روحانی گلابی، مُردیم از این بی آبی»

مردم چهارمحال و بختیاری: 
 
«روحانی گلابی، مُردیم از این بی آبی» 

حصر نظام در ۳ بحران و ۳ لشگر
 
 (عباس خسروی فارسانی)
 
توضیح: این گزارش تحلیلی نخستین بار در هفدهم مردادماه سال ۱۳۹۳ در وبسایت خودنویس منتشر شده است

 
چکیده: 

جمهوری اسلامی با ۳ بحران عمیق و جدی مشروعیت، معیشت و آب روبه‌رو است؛ به بیان دیگر، این نظام در محاصره ۳ لشگر انبوه، پرانگیزه و خشماگین آزادی‌خواهان و دموکراسی‌جویان، گرسنگان و تشنگان گرفتار آمده است و با توجه به عدم فراهم آوردن زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی لازم، به نظر نمی‌رسد ساختار جمهوری اسلامی توانایی گذار موفقیت‌آمیز از آنها را داشته باشد. نظام متزلزل جمهوری اسلامی شاید بتواند با لطایف‌الحیل گوناگونی چون اختناق، خفقان، اعدام، ارهاب، زندان، تهدید، تحدید، ترور فیزیکی و شخصیتی، اتهام‌های جاسوسی و ناموسی و... لشگر آزادی‌خواهان را به صورت موقت ساکت و ساکن سازد، اما «امید»ی به چنین «تدبیر»هایی در مواجهه با لشگر گرسنگان و تشنگان نیست. البته جمهوری اسلامی می‌تواند با فروکاستن مطالبات لشگر آزادی‌خواهان به مطالبه ساختگی و خودساخته‌ای چون «رفع حصر رهبران جنبش سبز» تا حدودی خاکستری بر آتش مطالبه آزادی بریزد، اما این خاکستر، به وزش بادی برکنار خواهد شد و بزرگ‌ترین هراس جمهوری اسلامی به هم پیوستن مردم و تجمیع مطالبات سه لشگر آزادی‌خواهان، گرسنگان و تشنگان، در حرکت و جهت واحد است...


متن کامل نوشتار:

حسن روحانی به همراه هیات دولت روز چهارشنبه ۱۵ مردادماه، وارد شهرکرد مرکز استان چهارمحال بختیاری شد؛ در هنگام سخنرانی آغازین وی در شهرکرد، گروهی از مردم در اعتراض به ادامه طرح‌های غیرکارشناسی انتقال آب از چهارمحال بختیاری به شهرهای مرکزی ایران نظیر اصفهان، یزد و کرمان در قالب تونل‌های «گلاب» و «بهشت‌آباد»، با سر دادن شعارهایی نظیر «تونل باید خراب شه»، «عزا عزای آب است / استان ما بی‌تاب است»، «ای تونل گلابی / هرگز نبینی آبی» و «روحانی گلابی، مردیم از این بی‌آبی» دقایقی باعث اختلال در سخنرانی وی شدند.

همچنین در آغاز سخنرانی روحانی، پلاکاردی با نوشته «دروغ تا کی» در میان جمعیت بلند شد که بلافاصله از دست آنان گرفته شد، اما به علت کم‌توجهی ناظر پخش صداوسیما در اخبار ساعت ۲۱ روز چهارشنبه، برای چند لحظه کوتاه، این پلاکارد به شکل نه چندان واضحی نمایش داده شد. (عکس بالا)

این اعتراض‌ها باعث شد که روحانی بخش زیادی از سخنرانی خود و همچنین کنفرانس خبری وی در پایان سفر به استان چهارمحال و بختیاری را به موضوع بحران آب در ایران و استان اختصاص دهد.
 
بحران آب در فلات مرکزی ایران
 
در چند سال گذشته، استان‌های چهارمحال و بختیاری، خوزستان، اصفهان، یزد و کرمان، به طور مستقیم درگیر بحران آب در این منطقه از کشور بوده‌اند که در مواردی باعث اعتراض‌های اجتماعی گسترده‌ای نیز شده است.
 
از جمله می‌توان به اعتراض مردم استان چهارمحال و بختیاری به حفر تونل‌های گلاب و بهشت‌آباد جهت انتقال گسترده آب از این استان به استان‌های دیگر اشاره کرد (گزارش تصویری). استان چهارمحال و بختیاری با دارا بودن ۱ درصد از مساحت کشور، دارای ۱۰ درصد از منابع آبی کل کشور می‌باشد؛ اما مردم این استان همواره با مشکل کم‌آبی دست به گریبان بوده‌اند و معتقد هستند که حفر تونل‌های گلاب ۲ و بهشت‌آباد، هم محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری را از بین می‌برد و هم خسارت جبران‌ناپذیری در گلاب ۲ به مردم اصفهان و در بهشت‌آباد به مردم خوزستان، چهارمحال و بختیاری و اصفهان وارد می‌کند.
 
در سوی دیگر این بحران، که تا کنون با اعتراض‌های مدنی و مسالمت‌آمیز مردم استان چهارمحال روبه‌رو شده، گروهی از مردم و کشاورزان استان اصفهان در اسفند ماه سال ۹۱، با خشم و خشونت، اعتراض خود به بحران آب را نشان دادند و لوله انتقال آب به یزد را تخریب کردند؛ مردم شرق اصفهان و بخش‌های خوراسگان و ورزنه، حتی اتوبوس‌های نیروهای یگان ویژه که برای سرکوب اعتراض‌ها آمده بودند را به آتش کشیدند و اعتراض‌ها سرانجام با دخالت گسترده یگان‌های ویژه نیروی انتظامی سرکوب و ساکت شد. بنا بر گزارش وب‌سایت سپاه اصفهان، حملاتی از سوی معترضان به حوزه علمیه و یکی از پایگاه‌های بسیج شهر خوراسگان نیز صورت گرفت. (ویدئو، گزارش تصویری)؛ تخریب این لوله انتقال آب و قطع آب، موجب جیره‌بندی آب در یزد و تجمع اعتراضی مردم در برابر استانداری گردید.
 
بحران آب، بزرگ‌ترین تهدید امنیت ملی ایران در سال‌های آینده
 
بحران آب، امری مربوط به امروز و اکنون نیست، بلکه بحرانی است برآمده از ۳۶ سال مدیریت نادرست منابع آب، برداشت غیراصولی از منابع آبی سطحی و زیرسطحی، سدسازی‌های بی‌رویه و غیرعلمی، تخریب جنگل‌ها و بهره‌برداری بی‌رویه از آنها، آلودگی هوا و محیط زیست و عدم توزیع متوازن منابع آب.
 
جدی‌ترین هشدار نسبت به بحران آب را چندی پیش عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی دولت هاشمی و مشاور حسن روحانی مطرح ساخت؛ وی دقیقا یک سال پیش در گفتگویی با روزنامه قانون بیان داشت اگر بی‌تدبیری‌ها در مدیریت آب اصلاح نشود، فلات ایران ۳۰ سال دیگر، غیرقابل سکونت می‌شود و همه کشور، تبدیل به کویر و کشور ارواح می‌شود: 

«... یک ماه بنادر ايران بسته شود، مردم گرسنه می‌مانند. حالا ما بياييم آمار غيرواقعی بدهيم. مساله، مساله ديگری است. من می‌خواهم از مشكل به مراتب بزرگ‌تری حرف بزنم. مشكلات ما اين‌ها نيست. مشكل اصلی كه ما را تهديد می‌کند و از اسرائيل و آمريكا و دعواهای سياسی و... خطرناک‌تر است مساله زندگی ملت است. اين است كه فلات ايران دارد غيرقابل سكونت می‌شود و كسی به اين فكر نيست. مساله اينجاست كه آب‌های زيرزمينی تحليل رفته‌اند و بيلان منفی آب بيداد می‌کند و کسی به فكر نيست. من نگران شديد نسل‌های بعد هستم. هفت هزار سال است كه در ايران زندگي جريان دارد. ما حق نداريم با اين بی‌تدبیری كشور را با اين چالش بزرگ مواجه كنيم. من همه جا گفته‌ام، اگر وضعيت اصلاح نشود ايران ۳۰ سال ديگر كشور ارواح می‌شود، چون همه كشور تبديل به كوير می‌شود. در كوير اگر بارش هم صورت گيرد، ثمری ندارد چون سفره آب زيرزمينی خشک خشک است، آب در سطح می‌ماند و تبخير می‌شود. در حال حاضر تمامی پیکره‌های آبی طبیعی ايران خشكيده‌اند. درياچه اروميه، بختگان، تشک، پريشان، كافتر، گاوخوني، هورالعظيم،‌ هامون، جازموريان و...؛ ديگر چيزی باقی نمانده. من از وقوع بحران حرف می‌زنم. زندگی ملت در حال تهديد است...». 

کلانتری در این مصاحبه به شرح آینده هشدارآمیز دریاچه‌های خشک‌شده و سفره‌های خالی آب‌های زیرزمینی می‌پردازد که احتمالا میلیون‌ها ایرانی را وادار به ترک محل سکونت خود خواهد کرد.
 
همچنین وب‌سایت انتخاب در آبان‌ماه سال گذشته، در گزارشی به نقل از موسسه «صلح آمریکا» نوشت: 

«در حال حاضر، خطری که از جانب بحران قریب‌الوقوع زیست‌محیطی ایران احساس می‌شود، به مراتب بیش از خطر دشمنان خارجی و منازعات سیاسی داخلی است.» طبق گزارش «سازمان جنگل‌ها، مراتع، و آبخیزداری ایران» که در اواسط سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود، بیش از دو سوم خاک ایران - در حدود ۱۱۸ میلیون هکتار - به سرعت در حال تبدیل شدن به بیابان است. در ادامه این گزارش آمده است: «با نرخ کنونی مصرف بی‌رویه آب در ایران، ۱۲ استان از ۳۱ استان این کشور، ظرف ۵۰ سال آینده ذخایر آبی خود را به پایان خواهند رساند.» و این امر، باعث به خطر افتادن کشاورزی و امنیت غذایی مردم ایران خواهد شد.
 
در بخش دیگری از این گزارش آمده است:
 
میزان خسارات ناشی از تنش آب، بیابان‌زایی، و آلودگی می‌تواند در بلندمدت منجر به ایجاد مشکلات تضعیف‌کننده‌ای برای اقتصاد کشور شود. طبق برآورد «بانک جهانی»، هزینه سالانه تخریب محیط زیست در ایران، هم‌اینک نیز به میزان هولناک ۵ تا ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. در مقایسه، به گفته «اداره حسابرسی دولت آمریکا»، تحریم‌های طاقت‌فرسای واشنگتن و جامعه بین‌المللی، در سال ۲۰۱۲ تنها توانستند ۴/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران را کاهش دهند. و با گذشت زمان، این منابع ارزشمند بیش‌تر تحلیل رفته، حاصل‌خیزی بیش‌تر کاهش یافته، و سلامت عمومی بیش از پیش آسیب خواهد دید.» همچنین بر اساس شاخص عملکرد زیست‌محیطی سال ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاه‌های یِیل و کلمبیا انجام شده و ۲۲ فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی و تغییرات آب و هوایی را مورد بررسی قرار داده بود، ایران از میان ۱۳۲ کشور مورد مطالعه، در جایگاه ۱۱۴ قرار گرفت.

با همه این مشکلات و بحران‌های عمیق و در حالی که رگ گردن مسوولان جمهوری اسلامی از شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» همچنان بیرون می‌زند، در آبان‌ماه ۱۳۹۱، وبسایت «دیپلماسی ایرانی» به نقل از «دیلی استار» از تسلیم کمک ۴۰ میلیون دلاری جمهوری اسلامی به لبنان برای ساخت سد خبر داد؛ همچنین بر أساس این گزارش، طرف لبنانی برای واردات برق با ولتاژ بالا از ایران نیز با مقامات جمهوری اسلامی رایزنی کرده است. علاوه بر اینها، در سال‌های گذشته، جمهوری اسلامی با دست و دل‌بازی بسیار برای سدسازی و تامین برق در عراق، سوریه، لبنان و غزه اقدام کرده است. همه اینها نشان از سیاست «هم غزه، هم لبنان، ایران فدای همه» مسوولان جمهوری اسلامی دارد؛ به‌ویژه اینکه در صورت پایان جنگ غزه، به احتمال قریب به یقین، سیل دلارهای ایران برای بازسازی غزه و تسلیح حماس مجددا روانه آنجا خواهد شد.
 
حصر نظام در ۳ بحران و ۳ لشگر
 
جمهوری اسلامی با ۳ بحران عمیق و جدی مشروعیت، معیشت و آب روبه‌رو است؛ به بیان دیگر، این نظام در محاصره ۳ لشگر انبوه، پرانگیزه و خشماگین آزادی‌خواهان و دموکراسی‌جویان، گرسنگان و تشنگان گرفتار آمده است و با توجه به عدم فراهم آوردن زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی لازم، به نظر نمی‌رسد ساختار جمهوری اسلامی توانایی گذار موفقیت‌آمیز از آنها را داشته باشد.
 
نظام متزلزل جمهوری اسلامی شاید بتواند با لطایف‌الحیل گوناگونی چون اختناق، خفقان، اعدام، ارهاب، زندان، تهدید، تحدید، ترور فیزیکی و شخصیتی، اتهام‌های جاسوسی و ناموسی و... لشگر آزادی‌خواهان را به صورت موقت ساکت و ساکن سازد، اما «امید»ی به چنین «تدبیر»هایی در مواجهه با لشگر گرسنگان و تشنگان نیست.

البته جمهوری اسلامی می‌تواند با فروکاستن مطالبات لشگر آزادی‌خواهان به مطالبه ساختگی و خودساخته‌ای چون «رفع حصر رهبران جنبش سبز» تا حدودی خاکستری بر آتش مطالبه آزادی بریزد، اما این خاکستر، به وزش بادی برکنار خواهد شد و بزرگ‌ترین هراس جمهوری اسلامی به هم پیوستن مردم و تجمیع مطالبات سه لشگر آزادی‌خواهان، گرسنگان و تشنگان، در حرکت و جهت واحد است.
 
بخش گسترده‌ای از مردم ایران، نه تنها هیچ اولویتی در مطالبات خود برای «رفع حصر رهبران جنبش سبز» نمی‌بینند، بلکه کم‌ترین مجازات آنان را به علت سابقه بد و همدستی با جنایت‌کاران و خیانت‌کاران جمهوری اسلامی و به انحراف و انزوا بردن جنبش آزادی‌خواهانه‌شان، چنین حصری - آن هم در شرایط زندگی مناسب - می‌بینند؛ حصری که با تاسف بسیار، آرزوی بخشی از لشگر گرسنگان و تشنگان است. بسیاری از آنان، زندان را برای گذران معیشت خود، مناسب و مطلوب می‌یابند. البته کمال مطلوب، محاکمه ایشان بر اساس قوانین و موازین بین‌المللی و حقوق بشری است، هر چند چنین امری در قالب نظام کنونی نزدیک به محال به نظر می‌رسد، اما در این صورت نیز گمان نمی‌رود حکم سبکی شامل حال آنان گردد. از سوی دیگر، اگر محاکمه آنان بر اساس قوانین، روش و منش جمهوری اسلامی صورت گیرد، چنان‌چه علی خامنه‌ای چندی پیش به علی مطهری گفت: «جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام بودند، شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر این‌ها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به این‌ها ملاطفت کرده‌ایم». 

چاره چیست؟
 

بر این اساس و با نگاهی به گذشته، اکنون و نسل‌های آینده، کاملا روشن است که بحران و خطر، جدی، عمیق و همه‌جانبه است و برای دفع و رفع این خطر، در نخستین و ضروری‌ترین گام، علاوه بر استفاده صحیح از منابع آب توسط مردم، باید منشا نادرست و فقهی - قرون وسطایی مدیریت منابع انسانی و طبیعی را کنار زد و مدیریتی درست، علمی، پاسخگو و دموکراتیک را جایگزین ساخت.
 
همان‌طور که می‌بینیم، مدیریت صحیح جامعه، ربط و نسبت مستقیم با زندگی حال و آینده همه ما دارد، از این رو نمی‌توانیم با بهانه‌هایی چون «ما را با سیاست، کاری نیست» از مسوولیت اجتماعی خود، شانه خالی کنیم. آری، شاید ما را با سیاست، کاری نباشد، اما سیاست با هستی و نیستی و امروز و فردای همه ما کار دارد و از این رو، مجاز نیستیم برای گریز از مسوولیت، به چنین توجیهات ناموجهی توسل جوییم.
 
جمهوری اسلامی، استخوانی است در گلوی نحیف، نالان و خفقان‌گرفته و خاری است در چشمان گریان مردم ایران و تنها راه نفس کشیدن و خندان شدن این مردم، سرنگونی این نظام سراسر فساد، دروغ، ظلم و استبداد است؛ چنان‌چه پیش‌تر نیز در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رهبر جمهوری اسلامی در آغاز کتاب «نجواهای نجیبانه» نوشته‌ام: 

«راه رهایی ایران و ایرانیان، سرنگونی «جمهوری اسلامی» و تشکیل حکومتی مدافع آگاهی، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر است. تا کنون تمام راه‌ها و تلاش‌ها برای اصلاح این رژیم، به شکست انجامیده است و از این پس نیز هر تلاشی در راستای اصلاح این نظام بی‌نظام و گندیده و تزئین و مشاطه‌گری نقش ایوان این خانه از پای‌بست ویران‌گشته، «آزموده را آزمودن» و خطایی محکوم به هزیمتی محتوم و «آب در هاون و مشت بر سندان کوفتن و باد درو کردن» است؛ چرا که این رژیم، از لحاظ بنیان‌های نظری، کارنامه و ظرفیت عملی و نیز ساختار قانونی، اصلاح‌پذیر نیست...».

-----------------

تصاویر اعتراض مردم استان چهارمحال و بختیاری...

تصاویر اعتراض مردم استان اصفهان...

منبع: وبسایت خودنویس

نوشتارهای مرتبط: